هر طرف رفتم مرا جز غم نبود از برای زخم دل مرهم نبود
اندرین صحرای خشک سینه ها اندکی احساس ، چون شبنم نبود
در پس این صورتک های قشنگ هرچه می گردم، کسی آدم نبود
می زنند لاف محبت ، عاشقی عشقشان جزدرد سر ، ماتم نبود
وعده باغ بهشت دارند به لب ای دریغا،باغشان خرم نبود
مثل ابری پر ز بارانند ، ولی حاصل و فرجامشان جز نم نبود
اینچنین نالد "سها " از درد عشق
هر طرف رفتم مرا جز غم نبود